گردآوری: سیما علیزاده
تحقیقات تجربی انجام شده در ایران نیز حاکی از آن است که میان باورهای مذهبی و رفتارهایی همچون نماز، دعا، زیارت و توکل با افسردگی رابطهی منفی وجود دارد. این یافتهها نشان داد که کاهش علاقه به زندگی، انزواطلبی، احساس غم، خودکمبینی، بیقراری، احساس شکست و ناامیدی، در افراد افسردهی غیرمذهبی، بیشتر از افراد افسردهی مذهبی است.
دعا، نیایش با خدا، یکی از حقایق بسیار پرمعنا و سازندهی جنبههای مثبت انسانی و از اساسیترین عوامل رشد و تعالی انسان است.
در دعا و نیایش، روح به منظور تقرّب به درگاه پروردگار، به سوی مبدأ غیرمادیِ جهان هستی میگراید و در این گرایش، موقعیّت اصلی خویش و سرمایههای گرانبهای خود را درک میکند و اینگونه، او از اسارت در چنگ ناامیدی رهایی مییابد.
کسی که از حجاب عالم طبیعت بگذرد و به عالم حق و حقیقت پا بگذارد، موجودی روحانی خواهد شد. از اینرو، مدّتهاست رابطهی مستقیم دعا و نیایش با سلامت روان بر همگان آشکار شده است. اکنون نیز روانشناسی مذهب، حمایتهای تجربی فراوانی را در این راستا فراهم آورده است.
بهترین شیوه برای بررسی نقش دعا در سلامت روان این است که کنش و کارکرد دعا را از نظر روانشناختی به مقولاتی تقسیم کنیم؛ آنگاه در هر مقوله به بررسی شواهد تجربی موجود بپردازیم تا نتیجهگیری آسان شود.
شواهد پژوهشی و تجربی نقش دعا در سلامت روان را میتوان در محورهای زیر طبقهبندی کرد:
الف ـ اضطراب
پیشگیری و درمان اضطراب، یکی از زمینههای کاربردی پژوهش در مورد دعا به شمار میرود.
زندگی انسانی در جوامع کنونی مخاطرهانگیز مینماید. احساس سردرگمی، پوچیهای ناشی از دورشدن از فطرت اصیل خویش، زندگی ماشینی و شیوع انواع انحرافهای اخلاقی، بیش از پیش انسانها را دچار مشکلات روحی و روانی کرده است. سرخوردگی و سرگردانی بشر امروز، آنقدر گسترده است که همگان به گونهای آن را احساس میکنند. در این شرایط، پژوهشهای تجربی در طول بیش از دو دهه، با بیان کردن نقش ارزشها در رواندرمانی، بر ضرورت به کارگیری دعا، نماز، عبادت و حضور در محافل و مکانهای مذهبی تأکید میکنند.
1. تعریف اضطراب: اضطراب در فارسی معادل پریشانی، سراسیمگی، نگرانی و احساس ناراحتی است.1 در روانشناسی، اضطراب به «احساس رنجآوری که با یک موقعیّت ضربهآمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعیّن وابسته است»، تعریف میشود.2
همهی افراد، در شرایط فشار، تا حدّی احساس نگرانی، دلشوره و اضطراب میکنند که البتّه وجود این احساسها در حدّ متعادل برای همه ضروری است، ولی اگر این حالت در فرد ادامه یابد، مخرّب و خطرناک خواهد بود.
2. عوامل اضطراب آفرین: مهمترین عواملی که میتوانند سبب تشویش خاطر و نگرانی انسان شوند، عبارتند از:
1. ترس از آینده: گاه اضطراب و نگرانی، به سبب آیندهی مبهمی است که در برابر فکر انسان خودنمایی میکند. احتمال زوال نعمتها، از دست دادن پُست و موقعیّت، بیماری و مشکلات اقتصادی، پیوسته آدمی را رنج میدهد.
2. ترس از مرگ: عامل مهمّ دیگری که سبب نگرانی و دلهره در انسان میشود، هراس و وحشت از مرگ است.
3. احساس پوچی و بیمعنایی در زندگی: احساس پوچی و بیهدف بودن در زندگی، یکی از بزرگترین عوامل نگرانی در افراد است. کسانی که جهان و انسان را بیهدف میدانند و از رخدادها تفسیر مادی دارند، خطر اضطراب و انواع بیماریهای روانی، آنان را به شدّت تهدید میکند.
4. ضعف و ناتوانی: ناتوانی انسان در برابر عوامل طبیعی مانند سیل، زلزله، بیماری و ناتوانی در برابر دشمنان، یکی دیگر از عوامل نگرانی به شمار میآید. بدین ترتیب همهی این عوامل که برشمردیم، در یک چیز با هم مشترکاند و آن، ضعف باورهای دینی و فراموشی یاد خداست. در مقابل، تنها راه پیشگیری از تشویش خاطر و رسیدن به آرامش و سلامت روان، برقراری رابطه با قدرت مطلق هستی است. انسان، تنها در پناه خدا و با یاد و نام او به آرامش و اطمینان میرسد و از دام نگرانی و ناآرامی میرهد. «ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب؛ بدانید و آگاه باشید که یاد خدا و ذکر او باعث آرامش دلهاست».3
یکی از مصداقهای برجستهی ذکر خدا، دعاست. اگر انسان با خدا ارتباط داشته باشد و در هر شرایطی، از جمله موقعیّتهای دشوار زندگی، مانند بیماری، فقر و مشکلات اقتصادی تنها از خداوند کمک بخواهد، هرگز به سرآسیمگی و ناچاری گرفتار نمیشود.
تحقیقات تجربی نشان داده است که ذکر، دعا و نیایش، در پیشگیری و درمان اضطراب نقش اساسی دارد. بنابر نتایج تحقیقات کرال و شیهان (1989) باور به اینکه خدایی هست که موقعیّتها را کنترل میکند و مسئول روزی انسانهاست، تا حدّ زیادی اضطراب ناشی از فقر، بیکاری، بیماری و... را کاهش میدهد، به گونهای که افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند، مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف میکنند و بر این باورند که میتوان با نیایش، تأثیر منفی بیماری و فقر را بر روان کنترل کرد. به همین دلیل، با دعا و نیایش میتوان به شیوهای مؤثّر اضطراب را کاهش داد و از آن پیشگیری کرد.4
از موارد ایجاد اضطراب، پیش از عمل جراحی است. از آنجا که دعا، احساس سبکی و آرامش را برای فرد به ارمغان میآورد و هراس و نگرانی را از او میزداید، تأثیر دعا بر پیشگیری از اضطراب عمل جراحی و به طور کلی در بهبود اختلالهای روانی، از جمله اضطراب، انکارناپذیر است. رازلی و همکاران او در پژوهشی بر روی 130 بیمار مبتلا به اضطراب، به این نتیجه رسیدند که افراد دارای باورهای مذهبی با بهرهگیری از دعا و نیایش، در مقایسه با افراد غیرمذهبی زودتر درمان شدند.5
تحقیقات انجام شده در ایران نیز نشان میدهد که دعا در پیشگیری و کاهش اضطراب مؤثّر است. برای مثال، در پژوهشی که واعظی و همکاران او به منظور بررسی رابطهی دعا و اضطراب در گروهی از دانشآموزان مدارس تهران انجام دادند، اینگونه برآمد که دعا سبب ایجاد آرامش در فرد میشود و نگرانی را کاهش میدهد.6
دوستدار قلی در پژوهش بر روی همهی دانش آموزان پسر مقطع متوسّطهی شهر تهران، آثار نیایش درکاهش اضطراب را بررسی کرد. نتایج تحقیق او نشان داد که دعا و نیایش در کاهش اضطراب مؤثّر است.7
ب ـ افسردگی
بر اساس بررسیهای انجام شده، دعا و نیایش در پیشگیری و درمان افسردگی نیز مؤثّر است. افسردگی، امروزه شایعترین اختلال روانی است که در همهی جوامع و همهی گروههای سنّی دیده میشود. این اختلال بر جنبههای گوناگون زندگی مردم تأثیر میگذارد. بیاشتهایی، احساس خستگی، غمگینی، ناامیدی و احساس درماندگی، از نشانههای مهمّ افسردگی است.8
1. عوامل افسردگی
عواملی که میتواند در پیدایش یا تشدید افسردگی مؤثّر باشد، فراوان است. روانشناسان در تحقیقات خود به تأثیر یک یا چند عامل از عوامل ژنتیکی، فیزیولوژیکی، اجتماعی، عاطفی و شناختی در افسردگی اشاره کردهاند.9 در منابع اسلامی، علّت عمدهی افسردگی، نگرشهای نامعقول، افراط و تفریط در خواستهها، تأثیر گناه، کمرنگ شدن معنویّت در زندگی و نبودن غنای روحی است. کسی که خدا را فراموش میکند، خود را نیز از یاد میبرد. این موضوع زمینه را برای انواع اختلالات روانی فراهم میسازد. خداوند میفرماید: «و من أعرض عن ذکری فإنّ له معیشهی ضنکاً؛ هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی سختی خواهد داشت».10
مولوی در اینباره میگوید:
اینکه بینی مرده و افسردهای
زان بود که ترکِ سرور کردهای
بر اساس جهانبینی اسلامی، وابستگی انسان به دنیا و غفلت از یاد خدا، در سببشناسی افسردگی جایگاه ویژهای دارد. گزارش تحقیقات مک نمار، کاتلین، هاکت و گیل (1986)، گراباو، روی، بروکات و باری (1983)، براون و استوت (1983)، میتر(1991) و ریبکا (1992) بیانگر نقش باورهای غلط و منفی از خود، محیط و پیشبینی آینده و در بسیاری موارد کمرنگ شدن عقاید مذهبی در افراد افسرده است.11 پیشتر یونگ (1935) در جریان فعالیّتهای روان درمانی خود، دریافت که دور شدن از مذهب، قطع رابطه با خدا و داشتن افکار و اندیشههای غلط، میتواند سبب ایجاد و تشدید اختلالات روانی و افسردگی در فرد شود.
او در جایی چنین مینویسد: «در میان بیمارانی که در نیمهی دوم زندگی، یعنی حدود 35 سالگی هستند، حتّی یک نفر را ندیدهام که در حقیقت مشکلش پیدا کردن دیدگاه مذهبی و رابطهی معنوی با خدا نبوده باشد».12 بنابراین با توجّه به آیات و روایات و نیز تحقیقات تجربی، هیچگونه تردیدی باقی نمیماند که دوری از مذهب و معنویت سبب ایجاد و تشدید اختلالات روانی و افسردگی خواهد شد.
2. دعا و درمان افسردگی
ناگفته پیداست که در درمان افسردگی، «شناخت درمانگری»13 بیشتر از دیگر روشها کاربرد دارد. برای پیشگیری و درمان افسردگی، بزرگان دین، بر نگرش صحیح افراد از خود، هستی، خدا، زندگی و سنّتهای حاکم بر آن تأکید کرده و آموزشهای لازم را دادهاند.
در احادیث گوناگون، این نکته یادآور شده است که شناخت واقعبینانه، منطقی و درست، افسردگی را میزداید. امام علی(ع) میفرماید: «نعم طارد الهموم الیقین؛ یقین از بین برندهی (درمان) خوبی برای غمهاست».14 از آنجا که دعا و نیایش نیر برخاسته از باورهای ویژهای است، میتواند به پیشگیری و درمان افسردگی کمک کند. دانستن معنا و هدف زندگی، احساس تعلق داشتن به منبع والا و امیدواری به یاری خداوند در شرایط سخت زندگی، همگی از جمله باورهایی هستند که افراد مذهبی با بهرهمندی از آنها میتوانند از دچار شدن به افسردگی پیشگیری کنند. در روایات، افسردگی را به «غم» تعبیر کرده و البتّه یادآور شدهاند که از دعا برای درمان آن استفاده کنید. امام صادق(ع) فرمود: «چه چیز مانع میشود که یکی از شما هر گاه بر اثر مشکلی از مشکلات دنیا دچار غم و اندوه شد، وضو بگیرد. سپس داخل مسجد شود و دو رکعت نماز بگزارد و بعد از نماز دعا کند».15 در روایات دیگری نیز شبیه به این مضمون وارد شده است.16
آدلر (1987) در پژوهشی تأثیر مذهبی بودن و ارتباط معنوی با خدا را بر افسردگی، مورد مطالعه قرار داد. نتایج تحقیق او نشان میدهد که افسردگی در مردان و زنانی که به کلیسا میروند و به نیایش میپردازند، سریعتر از دیگران بهبود مییابد.17
کونیک و همکاران (1995) رابطهی مذهبی بودن را با نشانههای شناختی افسردگی بررسی کردند. بنابر نتایج این تحقیق، نشانههای شناختی افسردگی، مانند احساس خستگی، بیعلاقگی، کنارهگیری اجتماعی و احساس شکست و ناامیدی، در افرادی که اهل دعا و نیایشاند، کمتر است.18
تحقیقات تجربی انجام شده در ایران نیز حاکی از آن است که میان باورهای مذهبی و رفتارهایی همچون نماز، دعا، زیارت و توکل با افسردگی رابطهی منفی وجود دارد. این یافتهها نشان داد که کاهش علاقه به زندگی، انزواطلبی، احساس غم، خودکمبینی، بیقراری، احساس شکست و ناامیدی، در افراد افسردهی غیرمذهبی، بیشتر از افراد افسردهی مذهبی است. سطوح مذهبی بودن (مذهبی بودن درونسو و برون سو) نیز در میزان دچار شدن به افسردگی نقش دارد.19
نتایج این تحقیقات که بیانگر ارتباط مثبت میان باورهای مذهبی و دعا با کاهش افسردگی است، میتواند رهنمودی برای برنامهسازان صدا و سیما باشد تا در برنامههای تلویزیونی و فیلمها و سریالها، دربارهی اهمیّت باورهای مذهبی، به ویژه دعا در سلامت روان بیشتر تأکید کنند. همچنین از نتایج تحقیقات انجام شده، میتوان به عنوان سندی علمی برای ارائهی مشاورهی مذهبی برای افراد مبتلا به افسردگی استفاده کرد.
ج ـ دیگر اختلالهای روانی
پژوهشها نشان داده است که برای درمان اسکیزوفرنیهای حاد، حملات مانیک، موارد قصد خودکشی، واکنش مرگ، جامعهستیزی و الکلیسم، درمان از راه دعا و نیایش در حدّ بسیار بالایی مؤثّر است.20 ایدلر(1987) نیز در تحقیق بر روی 2811 فرد سال خورده، به این نتیجه رسید که افسردگی و دیگر اختلالهای روانی مشابه، در میان کسانی که به کلیسا میرفتند و به عبادت و نیایش میپرداختند، کمتر بود.21
ارتباط میان دعا و سلامت روان دانشجویان
دورهی جوانی، دورهی آسیبپذیری در برابر بیماریهای روانی، به ویژه افسردگی است. دانشجویان بیش از دیگر جوانان به افسردگی دچار میشوند. شاید علّت اصلی آن، دوری از خانواده و محیطهای آموزشی دانشگاهها باشد. تحقیقات نشان داده است، دانشجویانی که در فعالیّتهای مذهبی شرکت میکنند، در مقایسه با کسانی که در اینگونه برنامهها شرکت نمیکنند، روان سالمتری دارند.
بر اساس نتایج یک تحقیق ملّی در امریکا که بر روی دانشجویان 46 دانشگاه و دانشکده این کشور صورت گرفت، مشخص شد دانشجویان به دور از فعالیّتهای مذهبی، دو برابر دانشجویانی که به فعالیّتهای مذهبی میپردازند، مشکلات افسردگی و ضعف سلامت روان دارند. یکی از محقّقان مینویسد: «به نظر میرسد مذهبی بودن و دعا و نیایش با خدا در سلامت روان و بهزیستی روانشناختی دانشجویان اثرگذار است. این نتایج همچنین نشان داد که از مجموع 3680 دانشجویی که مورد مطالعه قرار گرفتند، 77 درصد آنها به دعا و نیایش میپردازند و 78 درصد با دوستان خود درباره موضوعهای مذهبی بحث میکنند».22
یافتههای این تحقیقات، رهنمود خوبی است برای اینکه موضوع دعا برای دانشجویان در دانشگاهها تبیین و تحلیل روانشناختی شود و در نتیجه آنها بتوانند با دعا و نیایش، از افسردگی پیشگیری کنند.
افسردگى یکى از رایجترین بیماریهاى روانى است که باعث مراجعه به روانپزشکان، روانشناسان و سایر متخصصان بهداشت روان میگردد.
در هر لحظه از زمان حداقل ١۵ تا ٢٠ درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانههاى افسردگى شدید را از خود نشان بدهند و میلیونها نفر در هر لحظه در جهان تحت درمان افسردگى قرار میگیرند.
در زبان روزمره براى توصیف افسردگى از احساسات غمگینى، ناکامى، ناامیدى و شاید هم رخوت و بیحالى استفاده میشود. معمولاً مردم تصور میکنند که افراد افسرده تنپرور ، خودخواه و یا اهل تمارضند و سعى میکنند آنها را با عباراتى همچون «سعى کن خودت را جمعوجور کنی» نصیحت نمایند.
در طول زندگى همه ما دورههاى کوتاه و بلند احساس داشتن غم، عدم خوشحالى و یا نظایر آن خصوصاً در هنگام از دست دادن همسر و یا نزدیکان، هنگام کار و یا از دست دادن کار را تجربه میکنیم و همه ما قادر به مقابله با این حوادث هستیم.
احساس افسردگى معمولاً به عنوان «اندوه» و «سوگ یا داغدیدگی» شناخته میشوند. یعنى در موقعیتهایى که انتظار میرود شادیبخش باشد به احساس اندوه ختم میشود مثلاً در هواى بارانى، پس از تولد فرزند، پس از نقلمکان به یک منزل جدید، منازعه اى که در مصاحبت با دوست و یا همسر بهوجود میآید. اما این احساس اندوه بهسرعت با از بین رفتن موقعیت برطرف میگردد.
همچنین پس از از دست دادن یکى از نزدیکان، پایان یافتن یک رابطه مهم، معمولاً افراد چیزى را تجربه میکنند که سوگ نامیده میشود.
ویژگیها و نشانههاى سوگ با افسردگى مشابه میباشد. این دو پدیده کاملاً طبیعى بوده و حتى فقدان آنها در هر فردى ممکن است در درازمدت براى فرد مضر باشد. در هر دو مورد پس از طى فرآیند مربوطه فرد به زندگى عادى خود بر میگردد. ولى در عدهاى از ما این احساس داشتن غم براى زمان بیشترى ادامه پیدا کرده و احتیاج به مراقبتهاى ویژه بهداشتى ضرورت مییابد.
افسردگى کلینیکى در صورت ادامه داشتن میتواند منجر به بروز فعالیتهاى خطرناک اجتماعى مثل دست زدن به خودکشى و یا نظایر آن شود و این در واقع اقدامات فورى پزشکى و بهداشتى را طلب میکند.
اختلالات مربوط به افسردگى میلیونها نفر را در سال مبتلا میکند. این عده هزینه بسیار سنگینى را بر خود، خانواده، جامعه و سیستم بهداشتى کشورشان تحمیل میکنند.
شواهد بهدست آمده از علم عصبشناسى و ژنتیک و تحقیقات کلینیکى نشان میدهد که افسردگى در واقع یک اختلال در مغز میباشد. تکنیکهاى تصویربردارى مدرن از مغز روشن ساخته است که در افسردگى مدارهاى عصبى که مسؤول تنظیم افکار، خُلق، فکر کردن، خوابیدن، اشتها و رفتار هستند از حالت طبیعى خارج شده و ارتباطات صحیحى بین این مناطق وجود ندارد. از همین شواهد بدست آمده در بهدست آوردن داروهاى مناسب استفاده شایانى میشود
افسردگى یکى از رایجترین بیماریهاى روانى است که باعث مراجعه به روانپزشکان، روانشناسان و سایر متخصصان بهداشت روان میگردد.
در هر لحظه از زمان حداقل ١۵ تا ٢٠ درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانههاى افسردگى شدید را از خود نشان بدهند و میلیونها نفر در هر لحظه در جهان تحت درمان افسردگى قرار میگیرند.
در زبان روزمره براى توصیف افسردگى از احساسات غمگینى، ناکامى، ناامیدى و شاید هم رخوت و بیحالى استفاده میشود. معمولاً مردم تصور میکنند که افراد افسرده تنپرور ، خودخواه و یا اهل تمارضند و سعى میکنند آنها را با عباراتى همچون «سعى کن خودت را جمعوجور کنی» نصیحت نمایند.
در طول زندگى همه ما دورههاى کوتاه و بلند احساس داشتن غم، عدم خوشحالى و یا نظایر آن خصوصاً در هنگام از دست دادن همسر و یا نزدیکان، هنگام کار و یا از دست دادن کار را تجربه میکنیم و همه ما قادر به مقابله با این حوادث هستیم.
احساس افسردگى معمولاً به عنوان «اندوه» و «سوگ یا داغدیدگی» شناخته میشوند. یعنى در موقعیتهایى که انتظار میرود شادیبخش باشد به احساس اندوه ختم میشود مثلاً در هواى بارانى، پس از تولد فرزند، پس از نقلمکان به یک منزل جدید، منازعه اى که در مصاحبت با دوست و یا همسر بهوجود میآید. اما این احساس اندوه بهسرعت با از بین رفتن موقعیت برطرف میگردد.
همچنین پس از از دست دادن یکى از نزدیکان، پایان یافتن یک رابطه مهم، معمولاً افراد چیزى را تجربه میکنند که سوگ نامیده میشود.
ویژگیها و نشانههاى سوگ با افسردگى مشابه میباشد. این دو پدیده کاملاً طبیعى بوده و حتى فقدان آنها در هر فردى ممکن است در درازمدت براى فرد مضر باشد. در هر دو مورد پس از طى فرآیند مربوطه فرد به زندگى عادى خود بر میگردد. ولى در عدهاى از ما این احساس داشتن غم براى زمان بیشترى ادامه پیدا کرده و احتیاج به مراقبتهاى ویژه بهداشتى ضرورت مییابد.
افسردگى کلینیکى در صورت ادامه داشتن میتواند منجر به بروز فعالیتهاى خطرناک اجتماعى مثل دست زدن به خودکشى و یا نظایر آن شود و این در واقع اقدامات فورى پزشکى و بهداشتى را طلب میکند.
اختلالات مربوط به افسردگى میلیونها نفر را در سال مبتلا میکند. این عده هزینه بسیار سنگینى را بر خود، خانواده، جامعه و سیستم بهداشتى کشورشان تحمیل میکنند.
شواهد بهدست آمده از علم عصبشناسى و ژنتیک و تحقیقات کلینیکى نشان میدهد که افسردگى در واقع یک اختلال در مغز میباشد. تکنیکهاى تصویربردارى مدرن از مغز روشن ساخته است که در افسردگى مدارهاى عصبى که مسؤول تنظیم افکار، خُلق، فکر کردن، خوابیدن، اشتها و رفتار هستند از حالت طبیعى خارج شده و ارتباطات صحیحى بین این مناطق وجود ندارد. از همین شواهد بدست آمده در بهدست آوردن داروهاى مناسب استفاده شایانى میشود
علل افسردگى ترکیبى از عوامل ژنتیکى، بیولوژیکى و محیطى (روانى ـ اجتماعی) میباشد.
در بسیارى از مردم نیز، علت افسردگى ناشناخته باقى میماند. بهطور کلى مشخص شده است که افسردگى در نتیجه یکسرى از فعل و انفعالات شیمیایى در مغز اتفاق میافتد.
این فعل و انفعالات که نورو ترانسمیتر نامیده میشود در تمامى اعمال و رفتارهاى بدن بهطور بیولوژیکى وجود دارد.
عوامل ژنتیکى
ثابت شده است که در بعضى از اقوام و خانوادهها افسردگى شایعتر بوده ولى وجود یک فرد افسرده در یک خانواده لزوماً دلیل بر وقوع این امر در بقیه اعضاء خانواده نمیباشد.اما هرچه درجه خویشاوندى نزدیکتر باشد، به همان نسبتآسیبپذیرى براى افسردگى بیشتر میشود.
عوامل بیولوژیکى
تغییرات زیستى متعددى در مغز افراد روى میدهد. این تغییرات شامل تغییر در ارتباطات عصبى سیستم غدد درونریز و هورمونها، تغییر در سیستم انتقالدهندههاى شیمیایى و تغییر در فعالیتهاى الکتریکى مغز است.
عوامل محیطى (روانى – اجتماعی)
فاکتورهاى استرسزاى اجتماعى و روانى بهعنوان ریسک فاکتورهاى بروز افسردگى شناخته میشوند.
استرس در فرم فقدان یکى از اقوام نزدیک مثل پدر و مادر و دوستان بهعنوان ماشهاى براى بروز افسردگى در افراد آسیبپذیر، بهشمار میرود. بهطور کلى تحقیقات ژنتیک ثابت کرده است که عوامل استرسزاى محیطى فرصت بروز آسیبپذیرى یک ژن بخصوص را افزایش داده و آنها را به سوى یک بیمارى پیشرفته افسردگى هدایت میکند.
با این حال در برخى از افراد این افسردگى بدون عوامل استرسزاى محیطى بهوجود میآید. تحقیقات دیگرى در این زمینه مشخص کرده است که عوامل استرسزا در قالب ایزوله بودن در اجتماع و یا محرومیت دوران کودکى منجر به تغییرات پایدار در فعالیت مغز شده و باعث افزایش حساسیت نسبت به بروز علائم افسردگى میشود.
٭ رویدادهاى زندگى و استرسهاى محیطى
استرسها و موقعیتهاى زندگى میتوانند نقش اولیه را در ایجاد افسردگى داشته باشند، هر چند که در این مورد اختلافنظر بین دانشمندان وجود دارد.
عدهاى معتقدند که سوگ و از دست دادن عزیزى میتواند منجر به افسردگى گردد. مطالعات نشان داده است که مرگ همسر بیشترین نقش را به عهده دارد. همچنین به دنیا آوردن فرزند، بازنشستگى، یائسگى و استرسهاى عمده دیگر میتوانند در ایجاد افسردگى نقش عمده داشته باشند.
٭ عوامل شخصیتى
همه افراد با تیپها و خصوصیتهاى شخصیتى مختلف ممکن است دچار افسردگى گردند، اما افرادى با انواع شخصیتى وسواس، و شخصیت نمایشى بیشتر ممکن است دچار افسردگى گردند.
٭ عوامل یاد گرفته شده
بر اساس این عامل ارتباطات اجتماعى ناخوشایند که منجر به ارزیابى منفى فرد از خود میشود باعث ایجاد افسردگى است. زیرا این افراد با توجه به خصوصیات خاص خود نمیتوانند محبت، همدردى و ارتباط عاطفى لازم را از دیگران به دست آورند.
بنابراین این افراد هم در مورد خودشان ارزیابى منفى داشته و هم دیگران را صادق نمیدانند و بهتدریج آزرده و ناکام شده و افسردگى در آنان پدید میآید.
٭ تفکر منفى
افرادى که داراى افکار منفى در مورد خود، زندگى و آینده هستند، دچار افسردگى میگردند. این افراد به جنبه منفى هر چیزى فکر میکنند و به نقایص خود خیلى توجه نموده و بطور مداوم خودشان را با دیگران مقایسه میکنند. نکته مهم اینکه این افراد هر نوع اطلاعات را سوء تعبیر میکنند.
مصرف داروها
٭ بعضى از داروها مثل داروهایى که در تنظیم فشار خون بالا مصرف میشوند و داروهاى خواب آور باعث بهوجود آمدن افسردگى میشوند.
٭ کمبود مواد غذایى مثل کمبود اسید فولیک و بعضى ویتامینها مثل ب١٢ باعث کاهش اثرات داروهاى ضداضطراب شده و درمان را با مشکل روبرو میکند. برای کسب اطلاعات بیشتر،
٭ اعتیاد به بعضى از داروها، مواد مخدر و یا الکل باعث بهوجود آمدن افسردگى میشود
افـسردگی اختلالی است که قادر است افکار، خلق و خو، احـساسات، رفـتــار، سلامتی جسمانی و روحی شما را تحـت الشـــعاع قرار دهد. هر انسانی در مقاطع خاصی از زنـدگی خود به افسردگی دچار میگردد. نشانه ها و علایم افسردگی عبارتند از:
* غم و اندوه پایدار، اظطراب، احساس پوچی.
* احــساس نا امیدی و بدبینی- احساس گناه، احسـاس
بی ارزشی و در ماندگی - احساس تیره بختی.
* کاهش سطح انرژی و احساس خستگی.
* دشواری در تمرکز، یاد آوری و تصمیم گیری-عدم توانایی
در اندیشیدن.
* بی خوابی و یا افزایش میزان خواب.
* از دست دادن اشتها و کاهش وزن - یا پر خوری و افزایش وزن.
* عدم تمایل به ملاقات با دیگران - یا وحشت از تنها ماندن - حضور یافتن در فعالیتهای اجتماعی دشوار و غیر ممکن میگردد.
* احساس بی ارزش بودن و نا عادلانه بودن زندگی- احساس شکست- احساس سربار بودن.
* از دست دادن علاقه و میل به فعالیتهای معمولی در زندگی و یا سرگرمیهایی که پیشتر برای فرد لذت بخش بوده اند.
* بیقراری و بیتابی - زود رنجی و تحریک پذیری- و یا کند شدن حرکات و واکنشها- بی تفاوتی.
* افت اعتماد بنفس - سرزنش مدام خود - نگرانی از گذشته و آینده.
* مشکلات جسمانی که معمولا به دارو جواب نمیدهند مانند: خارش بدن - تاری دید -تعریق شدید- خشکی دهان- مشکلات گوارشی (یبوست، اسهال - سوء هاضمه)-سردرد - کمردرد.
* افکار صدمه زدن به خود و یا دیگران - افکار خود کشی.
علل پدید آمدن افسردگی
علل پدید آمدن افسردگی نیز گوناگون میباشد:
* وراثت.
* محیط های نا ایمن و خطرناک مانند: آلودگی هوا و آب.
* محیطهای آشفته مانند: خشونت در خانه و روابط.
* درگذشت همسر، فرزند، والدین و دوستان.
* ضربه های روحی شدید در کودکی و یا بزرگسالی.
* از دست دادن حمایتهای اجتماعی در پی طلاق، دوری از دوستان، قطع رابطه، از دست دادن شغل.
* شرایط ناسالم اجتماعی مانند: فقر، بی خانمانی و خشونت در جامعه.
* بیماریهای مزمن مانند سرطان، دیابت و ایدز.
* شکست و ناکامیها-تجارب ناخوشایند.
* تغییرات هورمونی - اختلال در تعادل انتقال دهنده های عصبی همچون سروتونین.
* در اثر مصرف برخی داروها مانند داروهای خواب آور، ضد بارداری و کاهنده فشار خون بالا.
* استفاده از الکل، مواد مخدر و دیگر داروها.
* تغذیه نامناسب مانند کمبود فولات و ویتامین B1 و یا مصرف زیاد مواد قندی و کافئین دار.
* ضعف شخصیت، اعتماد بنفش پایین، بد بینی و هم وابستگیها.
* استرس .
* الگوی تفکرات منفی.
* عدم تحرک بدنی و نداشتن تفریح و سرگرمی.
* انزوا و گوشه گیری.
انواع افسردگی
1- افسردگی اساسی: این نوع افسردگی اختلال در خلق میباشد که معمولا 2 هفته بطول می انجامد. احساس دلتنگی و حزن مفرط و از دست دادن میل و لذت از فعالیتهای دلپذیرو احساس گناه و بی ارزشی از نشانه های آن میباشد. این نوع افسردگی خطرناک بوده و میتواند به خود کشی منجر گردد.
2- افسردگی مزمن: شدت علایم آن از افسردگی اساسی کمتر بوده اما دوره آن طولانی و ممکن است و 2 الی 5 سال بطول انجامد. علایم آن معمولا ناتوان کننده نمیباشد اما در عملکرد مناسب و احساس خوشایندی فرد تاثیر گذار است.
3- اختلال در سازگاری: هرگاه انسان عزیزی را از دست میدهد، شغلش را از دست داده و یا تغییر میدهد، و یا آگاه میگردد که بیماری لاعلاجی دارد کاملا طبیعی است که احساس استرس، اندوه و خشم میکند. اما در نهایت امر افراد خود را با شرایط پدید آمده وفق میدهند. اما برخی قادر به چنین عملی نمیباشند. هنگامی که واکنش فرد به یک موقعیت و یا حادثه سبب افسردگی در وی میگردد به آن اختلال در سازگاری میگویند.
4- اختلال دو قطبی: به تغییرات غیر قابل پیش بینی خلق از شیدایی تا افسردگی اختلال دو قطبی میگویند. در یک زمان فرد رفتار برونگرایی مفرط، پر حرفی، خود بزرگ بین از خود بروز میدهد و در دوره ای دیگر افسرده میگردد.
5- افسردگی فصلی: این نو ع افسردگی معمولا در زمستان شیوع می یابد. علت آن کاهش تابش نور خورشید است.این افسردگی سبب سردرد، تحریک پذیری و کاهش سطح انرژی میگردد.
راهبردهایی برای غلبه بر افسردگی
1- برای خود اهداف قابل دسترس تعیین کنید.
2- تنها به میزان معقول و در حد توان خود مسئولیت بعهده بگیرید.
3- کارها، اهداف و وظایف بزرگ را به بخشهای کوچک تقسم کنید.
4- مدیریت زمان و الویت بندی را فراموش نکنید.
5- مدتی از وقت خود را با دیگران و یک دوست صمیمی سپری کنید. سعی کنید فردی را در زندگی بیابید که بتوانید به وی اعتماد کرده و با وی درد دل کنید.
6- به سرگرمیهایی که علاقه دارید بپردازید.
7- ورزش کنید و فعالیت بدنی منظم داشته باشید.
8- تا بر طرف شدن آثار افسردگی تصمیمات مهم و حیاتی خود را به تعویق اندازید.
9- به خاطر داشته باشید که بهبودی خلق افسرده زمانبر و تدریجی میباشد انتظار معجزه نداشته باشید.
10- از افراد غیر حامی و منتقد اجتناب کنید.
11- به دوستان و خانواده خود اجازه دهید در روند بهبودی به شما کمک کنند.
12- افکار مثبت را جایگزین افکار منفی گردانید.
13- به خاطر داشته باشید که زندگی بطور ذاتی مبهم و نامشخص بوده و در بسیاری از شرایط تنها یک پاسخ واحد مشکل گشا نخواهد بود. زندگی مملو از احتمالات است.
14- شما باید بیاموزید چگونه میان اموری که شما مسئول آنها میباشید و یا نمیباشید تفاوت قائل گردید. معمولا افراد کنترلی که بر شرایط دارند را کمتر و یا بیشتر از آنچه هست بر آورد میکنند.اموری که شما مسئولیتی در قبال آن ندارید و یا خارج از کنترل شماست به حال خود بگذارید.
15- شما باید قادر باشید میان موقعیتهایی که ارزش شما باید بر اساس موفقیتهای شما تعیین گردند و دیگر موقعیتها تفاوت قائل گردید.
16- شما باید بیاموزید که چه زمان باید با احساسات خود ارتباط برقرار کرده و چه زمان از آنها فاصله بگیرید.
17- شما باید بیاموزید که چه هنگام باید به بر زمان حال تمرکز کنید و چه هنگام به زمان آینده.
18- خوشبختی و نیل به شادی در زندگی هدف نامعقولی نیست اما شما باید ابتدا مفهوم خوشبختی را برای خود معنا کرده و سپس با برنامه ریزی و ایجاد سلسه مراتب و پیروی از آنها به خوشبختی مطلوب خود دست یابید.
19- شما باید قادر باشید که میان احساسات درونی خود و واقعیتهای عینی تفاوت قائل گردید.
20- شما باید قادر باشید تا با دیگران رابطه برقرار کنید.
21- اعتماد بنفس خود را افزایش دهید.
22- وابستگی خود را به دنیای خارج کاهش دهید.
پینوشتها و منابع:
1. محمّد معین، فرهنگ معین، ج1، ص295.
2. پریرخ داستان، روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگ سالی، ج1، ص61.
3. سورهی رعد (13)، آیهی 28.
4. kroll j. and shihan w.religious belives and practices among 52 psychiatric inptient minnesota american journal of psychiatry v:109.
5. Laoric,s an expermental study of the effects of distant intercessory prayer of self - steem anxiety and depression. Altern ther health med vol: 38- 42
6. علی نقی فقیهی، جوان و آرامش روان، مجموعه مقالات، ص107.
7. فصلنامه دانشگاه اسلامی، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، ش 12 و 13، صص19-32.
8. کاپلان و سادوک، خلاصهی روانپزشکی، ترجمهی نصرتالله پورافکاری، ج2، ص417.
9.نک: ایون برن، بلک ماری و دیوید سون، شناخت درمانی افسردگی و اضطراب، ترجمهی حسن توزنده، صص41-53.
10. سورهی طه (20)، آیهی 124.
11. مهدی صانعی، بهداشت روان در اسلام، ص86.
12. ویلیام ووست، رواندرمانی و معنویت، ترجمهی شهریار شهیدی و سلطانعلی شیرافکن، ص50.
13.cognitive.
14. علاءالدین هندی، کنزالعمال، ص181.
15. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج4، ص319.
16. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص217.
17. Beit. Hand argule m the pdgchol ogy of religion: brhavior belief and experien Ce London routledge 1987 p:
18.koening h. Religious coping and cogniyive symptoms of depression in elderly medical patients’ journal of psychosomatics. Vol: 36 p: 369-375.
19. نک: بهداشت روان در اسلام، صص23، 26، 47 و 63.
20. مجلهی روانشناسی و دین، مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی(ره) ش3، ص65.
21. مایکل آرگایل، روانشناسی شادی، ترجمهی مسعود گوهری، صص265-266.
22. رضا رستمی، مجلهی بهداشت روان و جامعه، ش1، صص8 و 9..
نظرات